به گزارش تابناک قم، در این مطلب می خوانیم: دومین اسکلت آهنی یک سازه، با سایه ای هیولایی در کنار چندین طبقه نیمه کاره بتونی، درست با فاصله دو سه متری و در کنار درختان زنده باغ اشراقی سر به فلک کشیده است. مجوز بالا رفتن این اسکلتهای آهنی هیولایی را چه کسی صادر کرده است؟ آیا نابودی باغ زیبا و تنها فضای سبز متراکم هسته اصلی شهر کلید خورده است؟ آیا زمزمههای غیر رسمی مدرسه و مجتمع و هتل و پاساژ شدن این باغها و بوستان نرجس خیابان دورشهر، واقعاً شایعه و نادرست است؟ چرا هیچ کسی پاسخی دقیق و محکم و تکذیبه صادر نمیکند؟ این سکوت مرگبار نشانه چیست؟
همه این پرسشهای بی پاسخ در کنار این پرسش ایجاد شد، وقتی که یک سال پیش خبر سربرآوردن سازه بتونی در کنار باغ اشراقی در خیابان سمیه قم توسط رسانهها هشدار داده شد. به این سطور نوشته شده در سال گذشته در روزنامه 19 دی دقت کنید: «اگر از فلکه رسالت به سمت خیابان سمیه سری بزنید خواهید دید که زمین زراعی که تا چند سال پیش در آن گیاهانی با طراوت کشت و زرع میشد، اکنون در ظرف فقط یک سال تبدیل شده است به چند کوچه با ساختمانهایی چند طبقه! آن طرف تر باغی است که شاید آخرین ریه تنفسی هسته اصلی قم باشد و بس. بله آخرین باغ باقی مانده که به گفته یک منبع بسیار آگاه و البته مسئول با هزاران فشار و زور قرار است خریداری و تغییر کاربری داده شود. این روزها که از کنار باغ میگذرید یک دروازه آلومینیومی بسته را میبیند و البته پشت دیوار باغ، نشان میدهد، اولین ساختمان در کنار درختان این باغ انار در حال بالا آمدن است. ساختمانی که شاید تا دو سال یا شاید هم کمتر چون خوره به جان آخرین ریه تنفسی شهر افتاده و برای همیشه آن را خفه کند. این یک زنجموره و فریاد کوچک از حنجره ای در حال خفه شدن است. شاید ما شهروندان بد متوجه شدهایم. شاید هم بی خبریم. مدیران شهری باید مردم را از آینده این باغ و دیگر باغهای شهر قم مطلع ساخته و از نگرانی خارج سازند.»
حالا پس از گذشت یک سال از این زنجموره بی پاسخ و دلمویه مکتوب، نه تنها هیچ مرکزی درباره آینده این باغ اطلاع رسانی و پاسخی درخور ارائه نکرده است؛ بلکه شاخههای آهنین و چنگالهای یک هیولای فولادی دیگری برای بلعیدن تنها باغ زیبا و متراکم هسته اصلی شهر سربرآورده است. هیولایی که همچون خوره به جان آخرین ریه تنفسی شهر افتاده و برای همیشه آن را خفه خواهد کرد.
ماده یک لایحه قانونی حفظ و گسترش فضای سبز در شهرها میگوید به منظور حفظ و گسترش فضای سبز و جلوگیری از قطع بی رویه درختان، قطع هر نوع درخت و یا نابود کردن آن به هر طریق در معابر، میادین، بزرگراهها و پارکها، بوستانها، باغات و نیز محلهایی که به تشخیص شورای اسلامی شهر، باغ شناخته شوند، در محدوده و حریم شهرها بدون اجازه شهرداری و رعایت ضوابط مربوطه ممنوع است.
طبیعتاً این دو سازه و و دیگر سازههای نوساز در کوچههای خیابان سمیه و دیگر نقاط شهر، طی ده سال گذشته با مجوز رسمی به قطع درختان و ساختن چنین هیولاهای درخت افکن پرداختهاند؛ اما پرسش اصلی در این جا این است که به راستی استانداری، فرمانداری، نمایندگان شهر، مدیران شهرداری، نمایندگان شورای شهر و مراکز قضایی و بازرسی برای نگهداری تنها ریههای باقی مانده در شهرقم، چه میزان دغدغه و همت داشته و دارند؟ به راستی قاعده و قانون سنتی پیشین و خودجوش مردم، در کاشت 10 درخت به جای یک درخت قطع شده، همچنان اجرا میشود؟ آیا دیگر کسی از میان مدیران و مسئولان شهری به این باور قدیمی که گفتهاند: «درخت افکن بود کم زندگانی» اعتقاد دارد؟ چه کسی شهامت معرفی قاتلان درختان سبز و قدیمی شهر را به مردم و رسانهها دارد؟ کدام نهادی باید پیگیر فاجعه زیست محیطی قم و کاهلی مدیران شهری در دو دهه گذشته باشد؟ فردا فرزندان ما درباره ما چه قضاوت میکنند؟
همه مردم منتظر اقدام فوری و برنامه ریزی جدی و قاطعانه مسئولان عمرانی و فنی و مدیران شهرداری و نمایندگان شورای شهر هستند؛ اقدامی بر اساس خواسته رهبر معظم انقلاب: «این بوستان عظیمی که فرض کنید در فلان نقطهی شهر واقع است، یک ثروت عمومی است؛ [اینکه] کسانی بیایند با زرنگی، با دستکاری کردن قانون، با احیاناً خریدنِ یکی دو نفر آدم سستعنصر در فلان دستگاه، این ثروت عمومی را تبدیل کنند به ثروت شخصی خودشان، خیلی رنجآور است! مسئولین باید در مقابلِ این سوءاستفادهکننده قاطعیّت بهخرج بدهند؛ عُرضه باید بهخرج بدهند!»
شاید هنوز که هنوز است فریادهای مکرّر و هشدارهای مستمر رهبر معظم انقلاب به گوش مدعیان پیروی ایشان نرسیده است!
با این حال همه کسانی که در قتل عام درختان باغها و بوستانهای شهر سهیم و شریک بودهاند، باید دیر یا زود منتظر کوتاهی عمر و نابودی مال و نام خود و فرزندانشان باشند؛ و شکی در تحقق این سنت الهی نیست. هشداری که بارها در بیان امامان معصوم(ع) مبنی بر کوتاه شدن عمر و بی برکتی رزق با قطع درختان گفته شده و حکیم نظامی گنجوی 800 سال پیش به زیبایی تمام در خمسه منظوم خویش سروده است:
از آن جنبش که در نشو نبات است
درختان را و مرغان را حیات است
درخت افکن بود کم زندگانی
به درویشی کشد نخجیربانی