به گزارش خبرنگار تابناک از خوزستان، توسعه یکی از مفاهیمی است که در علوم اجتماعی و سیاسی پرکاربرد است و مظاهر و جلوههای مختلفی دارد و یکی از دورههای تاریخ معاصر که در آن روند پیشرفت و توسعه کشور از ریل خود خارج شد، عصر پهلوی و دوره رضاشاه است که امروزه عده ای تلاش میکنند آن دوره را تطهیر و توسعه وارداتی رضاشاه را منزه جلوه دهند. اخیرا کتابی را امید زمانی نویسنده و تحلیل گر خوزستانی تالیف کرده است که به این ابعاد که از موضوعات مورد نیاز کشور و جوانان بود، پرداخته است.
امید زمانی نویسنده خوزستانی متولد سال۱۳۶۰ در اندیمشک و دانش آموخته رشته علوم سیاسی است. این نویسنده خوزستانی بیش از دو دهه سابقه فعالیت فرهنگی، هنری و رسانهای در استان خوزستان را دارد.
جناب زمانی، درباره جزییات این کتاب بفرمایید؟
از اینکه تابناک دغدغه این مسایل را دارد من هم تشکر میکنم و امیدوارم این نوع پردازشهای رسانهی کمک کند، جامعه به سمت تاریخ و فهم درست آن در عصر معاصر سوق پیدا کند و این آگاهی مانع از جابجایی واقعیات میشود.
کتاب «توسعه سیاسی در محاق» به دلایل توسعه نیافتگی میپردازد عنوان کتاب «توسعه سیاسی در محاق» است، موضوع کتاب هم عدم تحقق توسعه سیاسی در عصر رضاشاه است.
این کتاب در سه فصل و در ۱۵۸ صفحه به رشته تحریر درآمده و در آن به دلایل عدم تحقق توسعه سیاسی در عصر رضا شاه پرداخته شده است.
کتاب و موضوع، جذاب و به نوعی پرکننده بخشی از مطالعات تاریخی است، چطور شد به این موضوع ورود کردید؟
سالها پیش در دوران دانشجویی در حال نوشتن مقالهای بودم، که دنبال مطلبی بودم و پیدا نمیکردم این مورد را وقتی با یکی از اساتیدم در میان گذاشتم گفتند که متاسفانه در ارتباط با برخی از موضوعات هیچ اثر و منبع مشخصی وجود ندارد و باید در لابه لای دیگر آثارجستجو کنیم تا به موضوع مورد نظر برسیم.
با توجه به نبود اثر مستقلی در این خصوص، پراکنده گویی و ناقص بودن منابع و جدید بودن موضوع، بررسی چرایی عدم توسعه سیاسی و شکل نگرفتن جامعه مدنی در این دوران (عصر رضا شاه) ضروری به نظر میرسید.
وقتی همان مقاله (چرایی عدم توسعه سیاسی در ایران معاصر و شکل نگرفتن جامعه مدنی) را تکمیل کردم، استاد پیشنهاد داد که این مقاله را گسترش داده و به شکل کتاب منتشر کنم، هشت سالی طول کشید تا توانستم پیشنهاد استادم را محقق و کتاب را منتشر کنم. اینکه هشت سال گردآوری کتاب طول کشید دلایل زیادی داشت که وسواس زیاد، مشاوره متعدد با اساتید و مهمتر از همه مشغلههای کاری بود.
درباره فصول کتاب اشاره میکنید به چه مسائلی پرداختید؟
در فصل نخست کتاب، بیشتر به کلیات و مبانی نظری و تاریخی توسعه سیاسی پرداخته شده است؛ در فصل دوم، به کلیاتی درباره ساخت سنتی جامعه ایران در دوره قاجاریه، تحولات آن دوران، وقوع انقلاب مشروطه و البته به بررسی وضعیت ایران در عصر قاجار، زمینههای کودتای ۱۲۹۹ و زمینههای اندیشه دولت مقتدر تا رسیدن رضا خان به قدرت پرداختهایم؛ در فصل سوم هم خصوصیات دولت رضا شاه، عوامل موثر بر توسعه سیاسی در عصر رضاشاه، شخصی شدن قدرت و پیامدهای آن مورد بررسی قرار گرفته است. در پایان نیز نتیجه گیری شده است.
علت انتخاب دوره رضا پهلوی برای بررسی توسعه نیافتگی چه بوده است؟
قبل از هر چیز یک نکته را اشاره کنم مطالعه و مرور حوادث، اتفاقات و تحولات دورانهای تاریخی این سرزمین برای شتاب در مسیر پیشرفت و توسعه ضروری و اجتناب ناپذیر است و اگر تاریخ و مسیر گذشته را بررسی نکنیم، ممکن است خطا مرتکب شویم. رضاشاه محصول دوره آشفتگی مشروطه است دوره رضا شاه یکی از ادوار مهم تاریخ ایران است که آغاز آن را باید پیش از به قدرت رسیدنِ او به عنوان پادشاه از کودتای اسفند ۱۲۹۹ دانست. صعود رضا خان به قدرت و شاه شدن او را باید محصول دوره آشفته پس از مشروطه دانست و با روی کار آمدن او ایده دولت مقتدر و متمرکز به صورت عینی توانست خود را در بیرون نشان دهد. کودتای رضاخان به دلیل نداشتن دولت مرکزی مقتدر بود در عین حال، این تمرکز قدرت و نیرو باعث شد که برخی از مهمترین آرمانهای جنبش مشروطه که ارتباط مستقیمی با مقوله توسعه سیاسی پیدا میکند، نظیر آزادی، قانون، گسترش مطبوعات، مجلس نیرومند و احزاب آزاد و مانند آن تحت الشعاع قرار بگیرد.
در این مقطع چه پارامترهای را مورد کنکاش قرار دادید؟
در این اثر تلاش کردم ارتباط بین ناکامی انقلاب مشروطه، شکل نگرفتن جامعهی مدنی بعد از انقلاب را با وقوع کودتای ۱۲۹۹ و شکلگیری سلطنت رضاشاه و عدم شکلگیری جامعهی مدنی را در سالهای ۱۳۲۰ – ۱۳۰۴ مورد بررسی کنم.
مطمئنا بررسی علل عدم تحقق توسعه سیاسی در این برهه زمانی، بدون پرداختن به زمینههای اجتماعی قبل از حکومت رضاشاه ناقص و ابتر خواهد بود.
چرا مشروطه به کودتای رضا میرپنج منتج شد؟
با وقوع انقلاب مشروطه، هر چند پارهای از نمادهای ظاهری توسعه سیاسی در قالب تشکیل مجلس، فعالیت احزاب سیاسی، آزادی بیان و وضع قانون جلوه گر شد ولی هرگز شکل عینی به خود نگرفت و در نهایت این انقلاب به دلایل متعدد از جمله انحراف از مسیر و هدف اولیه و اصلی خود و حوادثی نظیر وقوع جنگ جهانی اول و اشغال ایران از سوی متفقین، گسترش جنبشهای جدایی طلب در کشور و بالاخره نا امنیهای فزاینده ناشی از آن، نا کام ماند. نقش انگلستان در کودتای رضاخان پررنگ است با این حال سیاست انگلستان بر این پایه استوار بود که یک حکومت مرکزی مقتدر بر سرکار بیاید تا از نفوذ کمونیسم در ایران جلوگیری کند. خواست عامه مردم و البته برخی از روشنفکران نیز این بود تا یک فرد مقتدر و نجات دهنده بیاید تا با پایان دادن به ناامنیها دولتی مدرن را پایه گذاری کند. از این رو زمینه برای به قدرت رسیدن رضاشاه فراهم شد و او توانست با کودتایی نظامی بر مسند قدرت بنشیند. هرچند ناکامی انقلاب مشروطه نیز باعث تکرار چرخه سیاسی استبداد شد و به پیدایش استبداد «رضاشاهی» کمک کرد.
آقای زمانی یکی از تصورات نادرستی عمومی در کشور این است که رضاخان توانست ساختار اداری و توسعه صنعتی را فراهم سازد، نظر شما دراین باره چیست؟
قبل از ورود به این مسأله که واقعا یکی از ناآگاهیهای تاریخی عصر ماست، باید به تعریف مفاهیمی، چون توسعه و توسعه سیاسی بپردازیم. خود مفهوم «توسعه» تعاریف و برداشتهای مختلفی دارد، تعریف توسعه میتواند این جمله باشد؛ " تغییر هدفدار برای رسیدن به هدف خاصی. " البته فراموش نکنیم، توسعه مفهومی است چند بعدی که دارای جنبههای اقتصادی، اجتماعی سیاسی و فرهنگی است و اگر هریک از این ابعاد را در نظر بگیریم میتوانیم تأثیرگذاری آن بعد را هم به لحاظ تاریخی و هم به لحاظ نظری بر این مفهوم روشن سازیم. مفهوم توسعه سیاسی در کشور عمر طولانی ندارد، اما ورود مفهوم توسعۀ سیاسی در ادبیات سیاسی سابقۀ طولانی ندارد و در نهایت به تحولات سیاسی جهان پس از پایان جنگ دوم جهانی بر میگردد. بعد از جنگ جهانی دوم، مفهوم توسعۀ سیاسی به طور مکرر دستخوش تغییر و تحول شده است و هم اکنون نیز اتفاق نظر بر محدودة تعریف آن وجود ندارد. به صورت کلی، مقولۀ «توسعۀ سیاسی» از اواخر دهۀ پنجاه و اوایل دهۀ شصت میلادی مورد توجه دانشمندان علوم سیاسی قرار گرفته است.
اهمیت توسعه سیاسی در چیست؟
اهمیت توسعه سیاسی به عنوان یکی از ابعاد توسعه به گونهای است که بحث درباره چگونگی تحقق و یا موانع شکل گیری آن به یکی از مباحث نظری و مطالعات تجربی تبدیل شده و اندیشمندان و دانش پژوهان حوزههای گوناگون علوم اجتماعی و سیاسی را به این عرصه کشانده است. ببینید توسعه سیاسی اصولا دو جنبه دارد: ضمن آنکه به فراوری رشد نهادهای اجتماعی - سیاسی توجه دارد به سیر قهقرایی آنها هم نظر میکند. به دیگر سخن توسعه سیاسی یک راستایی نیست. از طرفی باید گفت که توسعه با عملکرد نظام سیاسی ارتباط دارد. اگر نظام سیاسی به روند دموکراتیزه کردن شتاب بخشد در راستای تحقق توسعه سیاسی پیش خواهد رفت، اما اگر نظام سیاسی نتواند نهادهای دموکراتیک را مستقر یا حفظ کند، در یک سیر قهقرایی فرو خواهد غلطید.
با این اوصاف برای شکل گیری توسعه سیاسی چه شروطی لازم است؟
توسعه سیاسی زمانی شکل میگیرد که چهار شرط اصلی برقرار باشد: چهار شرط لازمه توسعه سیاسی اول؛ سازماندهی به علایق و منافع گروهها و نیروهای اجتماعی دوم؛ نهادینه سازی توسعه در درون ساختار سیاسی این گروهها و پرداختن حکومت به تلفیق علایق و منافع گوناگون سوم؛ امکان مشارکت و رقابت سیاسی مستمر و مسالمت آمیز چهارم؛ برخورداری مجموعه ساختار و فرایندهای ذکرشده از استمرار و مشروعیت گسترده برخوردار و ثبت در قانون اساسی به صورت قانونی مدون. فراموش نکنیم که، نخست، سیاستمداران دربارۀ مفهوم توسعۀ سیاسی سخن گفتند. بعد اقتصاددانان، جامعهشناسان و پژوهشگران سیاسی به بررسی آن پرداختند. این مفهوم در عرصۀ سیاست و علم سیاست جایگاه مهمی دارد.
با وجود این تعاریف، قبول کنید هنوز مفهوم توسعه سیاسی چند پهلو و تفسیر پذیر است؟
بله همین طور است و دلیل این ابهام را باید در مطالعات فراوانی جستوجو کرد که از دیدگاه مطالعات میان رشتهای در مورد «رشد»، «نوسازی» و «توسعه» دولتهای جدید در جهان سوم انجام گرفته است.
توسعه سیاسی را شما یک فرایند میبینید یا یک پروژه؟
میتوان گفت که توسعه سیاسی ماهیتی برآیندی (منتجه) دارد و تکوین آن در هر جامعهای، تاریخ خاص خود را دارد. توسعه سیاسی، که بخشی از فرایند کلی، همه جانبه و پیچیدة توسعه است، مفهومی ارزشی و فاقد تعریف، غایات و شاخصهای واحد و مورد اتفاق است. تشتت آرای واضحی بین اندیشمندان و محققان علم سیاست، به ویژه سیاست تطبیقی در زمینه مفهوم توسعه سیاسی، حکمفرماست.
آیا انتخابات و احزاب نماد درستی از توسعه سیاسی است یا نه توسعه سیاسی اجزا و مصادیق مختلف دارد؟
ببینید برخی از مولفهها را برای توسعه سیاسی میتوان بیان کرد که بدون وجود این مؤلفهها نقصهای عمدهای در توسعه سیاسی وجود خواهد داشت؛ هرچند واژه و مفهوم توسعه سیاسی در نیم قرن اخیر وارد مباحث توسعه شده است؛ به ویژه در دنیای غرب. اما عناصر و مولفههای آن همیشه آرمان و مطالبه عمومی ملتها و برنامه کار دولتهای دموکراتیک رو تشکیل داده است عناصر و مولفهایی مثل: آزادی، قانونگرایی، تکثرگرایی، ثبات سیاسی، وجود احزاب و گروههای سیاسی آزاد، حکومت قانون، نهادهای مدنی، رقابت و مشارکت سیاسی.
اگر بخواهیم برای جامعه خوزستان این مسایل را پیاده سازی کنیم، شما در خوزستان وضیعت توسعه سیاسی را چگونه ارزیابی میکنید؟
از لحاظ نگاه آکادمیک برای ارزیابی وضعیت توسعه سیاسی در استان خوزستان میتوانیم همین مولفهها (آزادی، قانونگرایی، تکثرگرایی، ثبات سیاسی، وجود احزاب و گروههای سیاسی آزاد، حکومت قانون، نهادهای مدنی، رقابت و مشارکت سیاسی) را در استان خوزستان تطبیق بدهیم. با این تطبیق وضعیت توسعه سیاسی در استان عیان میشود. این که چه میزان مشارکت داریم؟ چه میزان رقابت داریم؟ چه میزان احزاب فعال داریم؟ یا اینکه چه میزان احزاب فصلی داریم؟ سئوال مهم تر این است که در استان خوزستان تحقق توسعه سیاسی چه میزان اهمیت دارد؟
در رفتارهای سیاسی در استان، نوعی بدکارکردی را شاهد هستیم، به نظر شما چرا در خوزستان همچنان سایه رفتارهای غیرسیاسی مثل قوم گرایی پررنگ است؟ در خوزستان در بخش توسعه سیاسی بدکارکردی داریم؟
نمیدانم، شاید منافع عدهای در این رفتار باشد! جالب است از قوم گرایی به بومی گرایی رسیدیم. بومی گرایی هم یک فریب بزرگ است. آیا وقتی میخواهیم به پزشک مراجعه کنیم هم همین دیدگاه بومی گرایی را داریم؟ یا اینکه بدنبال پزشک حاذق و شایسته هستیم؟ در این میان ممکن است شایسته سالاری بی گناه ذبح شود! یا حتی عدهای شایسته و لایق باشند، اما دلیل برگزیده شدن شان بومی بودن عنوان شود، که هر دو جفاست.
انتهای پیام/س