گزارش تابناک خوزستان از لزوم فرهنگ سازی کرونایی در خوزستان
اگر جهادی ها تا امروز اقلام بهداشتی را در کنار بسته های معیشتی توزیع میکردند، امروز نیاز است که مسأله را از دریچه فرهنگ مطالعه کرده و جهاد فرهنگی اجتماعی را نیز در دستور کار خود قرار دهند. فقط یک جهادِ تمام عیارِ منحصربه فردِ چندوجهیِ درازمدت می تواند شر این ویروس را از سر این مملکت کوتاه کند و جوانان ما بارها ثابت کرده اند که مرد میدان جنگ های نامتوازنند. 
کد خبر: ۸۷۱۷۹۰
تاریخ انتشار: ۱۶ تير ۱۳۹۹ - ۱۱:۳۲ 06 July 2020

تابناک خوزستان:

خوزستان اگرچه خاکریز دفاع مقدس بوده و سرافرازانه طلایه دار حفظ تمامیت ارضی ایران اسلامی است، اما زخم هایی که به جان خریده، روزگاران مدیدی است که تنش را آزرده کرده و به درازا کشیدن التیام زخم ها، مردمش را ناراحت. محرومیت از سر و روی ثروتمندترین استان کشور می بارد و بی توجهی ها، تبعیض ها و ناکارآمدی ها در طول سالیان متمادی، رنج مضاعفی به این مردم صبور تحمیل کرده است.

این ها قسمت های تلخ ماجرا هستند اما این داستان، روی دیگری هم دارد. هیچ کوی و برزنی از پهنه وسیع ایران عزیز نیست که از خاطرات مقاومت خوزستان خالی باشد. یک ایران در خوزستان جنگید تا امروز خوزستان خانه دوم مردم ایران باشد. هر شهید که بر این خاک گلگون افتاد، مهر این خاک را به دل یک طایفه انداخت تا آنها که جگرگوشه دادند، امروز خوزستان جگرگوشه آنها باشد. این حس نوستالژیک مردم ایران به خوزستان که با طرح عظیم راهیان نور سالها تقویت شده، این استان را در دهه اخیر، کانون توجه گروههای جهادی از سراسر کشور کرده است.

اوج این حضور و مشارکت را میتوان در امدادرسانی به سیل زدگان در بهار 98 و همچنین رزمایش عظیم همدلی و مواسات در بحران کرونا دانست. وقتی فرمانده وقت سپاه قدس، مشتاقان دفاع از حرم را به خوزستان فراخواند، خود در میان معرکه آب بود تا نشان دهد زمین بازی برای جهاد سازندگی کجاست. 

بحران کرونا اما چند سر و گردن پیچیده تر از همه بحران های قبلی است. اگر سیل را با دفاع سنگر به سنگر و سیل بند به سیل بند میشد مهار کرد، کرونا را از در بیرون می فرستند، از پنجره وارد میشود. این ویروس منحوس اگرچه تازه سر و کله اش پیدا شده و تنها یک بهار را به چشم دیده، اما گویی سرد و گرم روزگار را چشیده و نه سرما بر او اثر دارد و نه گرما. اگر سیل و گرد و خاک جلوی چشم مان بود، کرونا معلوم نیست کجا هست و کجا نیست تا بتوان خاکریزها را در مقابلش درست چید و درست پناه گرفت. اگر در همه بحران ها باید در صحنه بود و میدان را خالی نکرد، کرونا داستانش متفاوت است. مشکل اینجاست که جنگ با کرونا، نیاز به خالی کردن صحنه اجتماع دارد. باید زمین خالی را در اختیار کرونا قرار داد تا برای بیخیال شدن او از مبارزه، زمان خرید. 

حرکت های جهادی اگرچه در حد تهیه اقلام ضروری و توزیع بسته های معیشتی بین نیازمندان ضروری است اما کرونا خشم شبی است که نیروها را از اردوگاه بیرون نمی آورد بلکه به پناهگاه امن و خلوت میفرستد. 

باید اقرار کرد که نه تنها مردم عادی، بلکه نیروهای کارآزمودهی در بحران ها هم با چنین پدیدهای آشنا نبودند و استراتژی مشخصی غیر از توصیه به خانه نشینی برای مقابله با آن در چنته نداشتند. جنگ امروز ما با کرونا، متقاعد کردن مردم به فاصله گذاری اجتماعی و پرهیز از برگزاری تجمعات است. حقیقتاً هیچ رزم شناسی در هیچ کتابی از کتابهای هنر رزم، برای شرایط جنگ شهری با دشمنی که قابل رؤیت نیست و بدون سر و صدا و خونریزی آدم میکشد، قلم فرسایی نکرده است. 

یک وجه دشواری قرنطینه خانگی، از رونق افتادن کسب و کارهاست. در تقابل گرسنگی برای نان و ترس از بیماری احتمالی، زور اولی معمولاً بر دومی میچربد و در شرایطی که دولت توان تأمین وسیع نیازهای اولیه مردم برای قرنطینه خانگی طولانی مدت را ندارد، شهروندان کم کم کرکره مغازه ها را بالا میدهند و از پشت دخل به زندگی کرونایی سلام میکنند. وقتی چک های شب عیدی کاسبان برگشت میخورد، منتظر می مانند تا ستاد مقابله با کرونا کمی شل کند تا هر روزِ بازارها تبدیل شود به شب عید!

واقعیت این است که وقتی جنگ فرسایشی میشود، مردم ترجیح می دهند یک پایان تلخ را ببینند اما با یک تلخی بی پایان زندگی نکنند. اگر آمار روزانه قربانیان کرونا روزی سایه سنگین احتیاط را بر زندگی مردم گسترانده بود، امروز مرگ همسایه و همکار و فامیل برایشان در حال عادی شدن است. قرار بود ما با کرونا هم زیستی مسالمت آمیز داشته باشیم اما کرونا با بازی مرگ، ما را به شوخی گرفته. این شوخی تا بدان جا پیش رفته که این ویروس مرموزطعمه هایش را از میان ازدحام جمعیت عزاداران در مراسم ختم و خاکسپاری قربانیانش انتخاب میکند. اگر سندروم مرثیه خفته را به منزله بغض فروخفته خویشاوندان قربانیان کرونا بدانیم و با آن ابزار همدردی کنیم و بانیان برگزاری مراسم ختم و سوگواری را سرزنش نکنیم، با برپایی مراسم عروسی در این شرایط وانفسا چگونه کنار بیاییم؟ کدام بغض فروخفتهای در مراسم عروسی شکسته میشود که ارزش آلوده کردن یک طایفه را داشته باشد؟ چرا با برپایی یک عروسی، باید جمعیت یک روستا نصف شود؟

چاره چیست؟ در کنار منع مساجد و حسینیه ها برای برگزاری مراسمات ختم و کنترل گشت نیروی انتظامی برای جلوگیری از سوگواری ها یا عروسی های پر ازدحام خانگی، باید از ظرفیت های اجتماعی محلی و منطقه ای برای مجاب کردن مردم به حداقل حضور در اجتماع استفاده کرد.

در مناطق حاشیه ای که کرونا بی  داد میکند، مسئولین منطقه ای و گروه های جهادی باید با بزرگان و رؤسای طوایف و قبایل دیدار کرده و حکم بلافصل آنها را برای ممنوعیت مراسمات پر ازدحام اخذ و به اطلاع طایفه برسانند. حتی میتوان از این ظرفیت برای ابلاغ حکم شیخ قبیله مبنی بر رعایت دستورالعمل های بهداشتی و فاصله گذاری اجتماعی نیز بهره برد.

گروههای جهادی از تولید و توزیع اقلام بهداشتی تا ضدعفونی کردن معابر و اماکن و تهیه و توزیع بسته های معیشتی و کفن و دفن قربانی های کرونا و جهاد داوطلبانه در بیمارستان ها و فعالیتهای متعدد دیگر، پای کار بوده اند اما کدام ظرفیت نهادهای فرهنگیِ اسم و رسم دار برای امدادرسانی فرهنگی به حاشیه نشین ها فعال شده است؟ التیام روحی بازماندگان قربانیان، آموزش پروتوکل های بهداشتی، کمک به تحصیل مجازی کودکان، سرگرم کردن خانواده ها و کودکان در محیطی امن و ده ها مصداق دیگر از فعالیت های اجتماعی با رویکرد فرهنگی، نیاز امروز کرونا زدگان است اما فرهنگی کاران پشت میز نشین کجای این میدان هستند؟

مردم خوزستان به خونگرمی و مهمان نوازی مشهورند و ارتباطات اجتماعی آنها در دامنه وسیعی تعریف می شود. همسایه، هنوز در مناطق روستایی و در بسیاری از نقاط شهرها بخصوص در حواشی آنها، مفهوم خود را از دست نداده و سایه بی روح آپارتمان نشینی هنوز نتوانسته فرهنگ معاشرت محله ای را دست خوش تغییر کند. هنوز کوچه هایی هستند که صدای هیاهوی بازی کودکان از آنها به گوش میرسد و همسایگان گُله گُله در بالا و پایین محله گعده های روزانه میگیرند. این فرهنگ زیبا اما این روزها ما را به هراس میاندازد. کدام جایگزینی میتواند برای مردم این محله ها چنان جاذبه ای ایجاد کند که عطای کوچه نشینی را موقتاً به لقای آن ببخشند و درِ خانه ها را رضایت مندانه ببندند و خانه نشینی را اختیار کنند؟

آیا "شوق"، عامل قویتری نسبت به "ترس" در ترغیب مردم به انجام صحیح وظایف شهروندی در عصر کرونا نیست؟ در این صورت کدام عامل اشتیاق زایی میتواند مردم را مشتاقانه به رعایت اصول بهداشتی ترغیب کند؟ کدام گروه خوش فکر جهادی میتواند با شناخت ویژگی های جامعه شناختی مردم، محصولات فرهنگ محوری تولید کند که شاخص های سلامت محور محلات را در مواجهه با کرونا ارتقا دهد؟ اگر قرار است این ویروس برای درازمدت لابلای زندگی ما حضور داشته باشد، باید تمرکز ما از اقدامات اورژانسی سلامت محور به اقدامات بلند مدت فرهنگ محور جابجا شود.

اگر جهادی ها تا امروز اقلام بهداشتی را در کنار بسته های معیشتی توزیع میکردند، اقدامات آنها بر جنبه های درمانی و اقتصادی کرونا متمرکز بوده ولی امروز نیاز است که مسأله را از دریچه فرهنگ مطالعه کرده و جهاد فرهنگی اجتماعی را نیز در دستور کار خود قرار دهند.

اگر تا امروز قوه بدنی و قدرت جوانی برای امدادرسانی به کار آمده، از امروز قدرت فکری و خلاقیت ذهنی هم نیاز است. فقط یک جهادِ تمام عیارِ منحصربه فردِ چندوجهیِ درازمدت می تواند شر این ویروس را از سر این مملکت کوتاه کند و جوانان ما بارها ثابت کرده اند که مرد میدان جنگ های نامتوازنند. کجایند چمران ها و باقری ها تا در رزمگاه مبارزه با کرونا با تکیه بر فرهنگ غنی و بومی مردم خوزستان، طرحی نو در اندازند؟                                                                                                                                                                           زهرامحسنی فر

 
 
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار