چه تفاوت دارد که از «بابالرضا(ع)» بگذری یا «بابالجواد(ع)»؟ چه فرق میکند که در ورودی «نواب» اذن دخول بخوانی یا در ورودی «شیخ توسی»؟ از هر جا که بیایی، مهمان رضایی. اینجا، در این قطعه مقدس از خاک خطه توس، همه عالمیان دعوت دارند؛ همه میآیند تا بر سر سفره کرامت بنشینند و از طعام رحمت تناول کنند.
اینجا مشهد است و جای شهادت؛ شهادت به وحدانیت خدا و نبوت پیامبران و ولایت اولیای او. اینجا دهان را با ذکر صلوات شیرین میکنند و «سنگ سراچه دل» را با آبدیده میشویند. چه فرق میکند از کدام دروازه بگذری و مهمانِ مهربانی شوی که دوست دارد میزبانی تو را؛ هرچند که گمان کنی دلت را سیاهی گرفته و روحت اسیر نفس است.
امشب که فرشتگان نغمه شادی سر میدهند و هفت آسمان نورباران است، هنگام دعاست و شاید شب قدری برای دلهای آزرده از گناه. فردا، میلاد نور است و هنگام شادی و سرور. برای ما که سالهاست در جوار اوییم و هر سال میخوانیم :«ای صفای قلب زارم/ هرچه دارم، از تو دارم»، چطور میتوانیم در مرکز دایره مهربانی او، آرزوی بهشت کنیم؟ اینجا، خود قطعهای از بهشت است که آن رسول رحمت(ص) فرمود: «بین الجبلین، روضة من ریاض الجنة».
طلوع شمسالشموس
«شیخ مفید» در کتاب شریف «الارشاد»، ولادت امام رضا(ع) را در سال 148 هـ.ق و در شهر مدینه دانستهاست؛ «شیخ صدوق» به نقل از «بزنطی» و او به روایت از جوادالائمه(ع)، لقب «رضا» را موهبتی از جانب پروردگار میداند؛ چرا که ابوالحسن(ع)، محل رضایت خدا و رسول او بودهاست. طبرسی هنگام ولادت را، شب یازدهم ذیالقعده گزارش میکند، در شبجمعه و از قضا امسال نیز، در چنین شبی، شادمان ولادت سلطان سریر ارتضاییم. «اربلی» نیز با سخن «طبرسی» در این مهم، همداستان است. امام رضا(ع) پس از شهادت مظلومانه پدر در زندان مخوف هارون، سکان امامت را در دستان مبارک خود گرفت و هدایت خلق را عهدهدار شد. او بزرگ بنیهاشم و عزیزترین مرد شهر مدینه بود؛ با این حال، ساده میزیست، کم میخورد و آنچه داشت به نیازمندان میبخشید. در عفو و گذشت، همتایی نداشت؛ عذر عذرخواه را میپذیرفت؛ چنانکه وقتی «محمدبن خالد»، یکی از مخالفان آن حضرت، از بدگویی نسبت به امام(ع) پشیمان شد و از وی پوزش طلبید، ابوالحسن(ع) او را بخشید و پذیرفت.
تجسم واقعی فرمان الهی
امام(ع) در برابر دیگران، سراسر ادب و احترام بود؛ برای انسان ارزش قائل میشد؛ «معمربنخلاد» از آن حضرت نقل کردهاست که میفرمود: «هرگاه خواستی با کسی رو در رو سخن بگویی، او را با کُنیه خطاب کن» و این از اعظم احترامات در میان عرب است. فضلبنحسن طبرسی در «اعلامالوری» به نقل از محمدبنابوعباد آوردهاست که امام رضا(ع) با وجود تمام مکنتی که داشت، در تابستان روی حصیر مینشست و زیرانداز او در زمستان، زیلویی معمولی بود. آن حضرت، همیشه در دسترس مردم بود. سحرگاه، پس از اقامه نماز صبح، تا هنگام طلوع آفتاب، سر بر سجده داشت و چون بر میخاست، کار او پاسخدادن به پرسشهای مردم و رفع حوائج آنها بود. در زمانهای که اعراب، نسب خود را به رخ یکدیگر میکشیدند و با آن، به عجم فخر میفروختند، امام رضا(ع) در پاسخ به مردی که گفته بود: «در روزی زمین، مردی از جهت نسب بهتر از تو نیست»، فرمود: تقوا بهترین فضیلت پدران من بود و اطاعت از خداوند، بهترین حظ و بهره آنان به شمار میرفت»؛ ابوالحسن(ع) تجسم واقعی آن فرمان الهی بود که «إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَ اللَّهِ أَتقاکُم».
منبع:خراسان