مسعود خدابنده، عضو جدا شده سازمان منافقین می گوید: ترور صیاد شیرازی با دستور صدام صورت گرفت. یعنی صدام بابت این کار به رجوی پول داد. نوارهایش هم وجود دارد.
کد خبر: ۸۶۷۲۸۹
تاریخ انتشار: ۰۶ تير ۱۳۹۹ - ۰۰:۴۹ 26 June 2020

مسعود خدابنده، عضو اسبق سازمان مجاهدین خلق و از نزدیک‌ترین حلقه‌ها به مسعود رجوی، ناگفته‌های بسیاری درباره سازمان منافقین و عملیات تروریستی سازمان در تابستان ۱۳۶۰ دارد. او که عضو شورای ملی مقاومت، مسئول مستقیم تیم حفاظت، استقرار و تردد مسعود و مریم رجوی و فرمانده ارتش آزادیبخش بود، در سال ۱۳۷۵ از سازمان جدا شد.

بخش هایی از گفتگوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی با این عضو جدا شده سازمان منافقین را بخوانید؛

*بعد از خروج رجوی از ایران در مرداد ۶۰، خط دهی ترورها در ایران به چه صورت بود؟ هدف‌گذاری ترورها و بمب‌گذاری‌ها چطور صادر می‌شد؟

مسعود خدابنده: سازمان بعد از خروج از ایران تقریبا همه‌ی طرفدارانش را به امان خدا ول کرد که اکثرا بخاطر عدم اطلاع از ورود سازمان به فاز نظامی (شکست کودتا) به کار علنی ادامه دادند و دستگیر شدند. سازمان تعدادی را مخفی کرد که بعدا به خارج فرستاد (مثل مهدی ابریشمچی و زنش، محمود عطایی و امثالهم) ولی خانه تیمی موسی خیابانی و زن اول رجوی (اشرف ربیعی) لو رفت و اینها کشته شدند.

مسعود رجوی بعد از این که در پاریس کمی جا افتاد بحث "زدن سرانگشتان رژیم" و بحث "هفت هفتم" را مطرح کرد. یعنی چون دستگاه ترور سازمان (مثل دستگاهی که کلاهی و کشمیری را تربیت کرده بود) از بین رفته بود بدنبال تهییج "میلیشا" رفت و این بحث که باید هر کسی را که مثلا لباس پاسداری دارد یا ریش دارد و در کمیته خدمت می‌کند هدف قرار بدهید. با سلاح با چاقو با دست خالی. و اگر هر هفته هفت نفر را بزنیم عملا اوضاع به حدی شلوغ می‌شود که "رژیم سقوط می‌کند".

در این رابطه خانه‌ای در فرانسه خریداری شد و حدود دویست و پنجاه خط تلفن در آن تعبیه شد (علی زرکش، جانشین موسی را آن زمان از ایران احضار کرده و چون ازدواج مسعود و مریم را نپذیرفت خلع رده و زندانی کرده بودند. مریم به جانشینی علی زرکش منصوب شد و خط رهبری سازمان در داخل هم به این ساختمان و خطوط تلفن تبدیل شد که طبعا مریم به داخل کشور برنگردد.) این سیستم تلفنی هم تحت نظر چند نفر خبره‌تر که به پاریس آورده شده بودند تعلیم داده شده و خطوط، سوژه‌ها، طرز تهیه بمب و متفجرات را به تیم‌ها آموزش می‌دادند. این سیستم همچنین مسئولیت رساندن سلاح و پول به تیم‌ها را هم داشت. یعنی سیستم مالی و قاچاقچی‌های سازمان سلاح و پول را با جاسازی (مثلا در یک تلویزیون یا در شکم لاشه گوسفند یا ... ) از مرزهای زمینی به تیم‌ها می‌رساندند.

بسیاری از تیم‌های داخل بعدها رابطه خودشان را قطع کردند. یکی از دلایلی که دونالد رامزفلد (وزیر خارجه وقت امریکا) در ملاقات با صدام قبول کرد که "سلاح شیمیایی" و "مجاهدین خلق" را به او بدهند این بود که عملا تئوری تروریسم از راه دورِ سازمان به گِل نشسته بود و اصطلاحا خرج این گروه به دخلش نمی‌ارزید. رفتن به عراق هم برای "تقویت روحیه سربازان صدام" بود و هم "کانالی برای فعال کردن تروریسم فرقه رجوی از طریق مرز". عراقی که رجوی از آن بعنوان "جوار خاک میهن" یاد می‌کرد و وقت رفتنش گفت "می‌روم تا برافروزم آتش‌ها در کوهستان‌ها... هر کس بدنبال من نیاید و در اروپا بماند دیگر نفسش حرام است". تروریسم از عراق طبعا متفاوت شد چون پشت جبهه آن، تسلیحات آن، آموزش‌های آن و پشتیبانی مالی آن به سطح جدیدی ارتقاء یافته بود.

*همه ترورهای سازمان تصمیم مرکزیت بود یا از جای دیگر هم خط می‌گرفت؟ 

مسعود خدابنده: خیلی از عملیات‌ها را سازمان دستوری انجام می‌داد. مثلا ترور صیاد شیرازی با دستور صدام صورت گرفت. یعنی صدام بابت این کار به رجوی پول داد. نوارهایش هم وجود دارد. حتی رجوی سر قیمت این کار چانه می‌زد. زدنِ صیاد شیرازی هیچ ربطی به رجوی نداشت. او پول گرفت تا این کار را بکند. یعنی یک حرکت کاملا مزدورانه انجام داد.

*به نظر شما، چه شد که سازمان تصمیم گرفت از ترور سران نظام به ترور و کشتار مردم عادی (از طریق بمب‌گذاری) یا مثلا کشتن پاسدارها رو بیاورد؟

مسعود خدابنده: اساسا ترور سران نظام در زمانی انجام گرفت که ایران سیستم و دستگاهی نداشت. سوء استفاده از شرایط اوایل انقلاب باعث شد که سازمان بتوانند نفوذی‌هایی را فعال کنند. این ترورهای اولیه بخش اصلی‌اش بخاطر اعتماد بود. مسعود رجوی کاندیدای مجلس بود. موسی خیابانی می‌رفت و در کنار آیت‌الله خمینی می‌نشست. ترورهای اولیه را شاید بشود به ترور درونی و خانوادگی تشبیه کرد. من اگر از اعتماد ـ فرض کنید ـ پدرم سوء استفاده کنم و بروم او را شب بکشم، نمی‌توانم این را بعنوان یک "عملیات" به شما عرضه کنم. ترور آیت‌الله بهشتی "عملیات" نبود عین خیانت به اعتماد بود. البته وقتی شما دو تا ترور به این شکل انجام بدهی ادامه‌اش باید از خانه‌ات (ایران) فرار کنی و ادامه‌اش دیگر "اعتمادی" هم نیست که بتوانی از آن سوء استفاده کنی. روی آوردن سازمان به بمب گذاشتن در سطل آشغال و کشتن مغازه‌دار و سرباز و پاسدار نه استراتژی بود و نه تاکتیک. از سر استیصال بود. امروز هم اگر نگاه کنید جیغ و دادهای آنلاین و بازنشر اطلاعات ساختگی موساد و سیا را نمی‌شود نه استراتژی دانست و نه تاکتیک. می‌خواهد بگوید من را فراموش نکنید. من هنوز قابل استفاده هستم!


*غربی‌ها تا به حال چندین بار به تروریستی بودن سازمان اعتراف کرده‌اند. دلیل اعتراف آن‌ها و حمایت‌های بعدی‌شان چه می‌تواند باشد؟

مسعود خدابنده: آنهایی که در غرب در این زمینه فعال هستند هنوز هم از بیان سابقه تروریستی سازمان ابائی ندارند. کسی فراموش نکرده که اولین حرکت تروریستی سازمان قتل نظامیان امریکایی، مستشاران اقتصادی امریکایی و انگلیسی و بمب‌گذاری در مراکز تجاری امریکایی و انگلیسی در زمان شاه بود. ممکن است بعضی‌هایشان مثل رودی جولیانی، جان بولتون یا مایک پمپئو بخاطر پول لابی‌گری یا منافع مقطعی مزخرفاتی سر هم کنند ولی آنجایی که باید تصمیم‌گیری شود تاریخچه این گروه محفوظ است.

اینها نه نوابغ سیاسی بوده یا هستند، نه علمای اقتصادی یا نظامی. خاصیت چاقو این است که می‌برد. خاصیت سازمان مجاهدین خلق هم این است که ترور کرده و اگر بتواند باز هم ترور می‌کند. کسی در غرب مدعی "تغییر ماهیت" این سازمان نیست. ولی مسئله "لیست تروریستی" بعنوان "لیست دوست و دشمن" مسئله دیگری است.

سازمان مجاهدین خلق وقتی در لیست تروریستی قرار گرفت که شروع کرد راه خودش را برود. سازمان را امریکا به صدام هدیه داده بود (چون ارتشش در حال پاشیدن بود و واقعا به یک کمک روحی نیاز داشت. کمک دیگری که به سازمان دادند گاز شیمیایی بود که هم علیه ایرانیان و هم علیه عراقی‌ها استفاده کرد) یادم هست که رجوی بعد از شکرآب شدن رابطه امریکا با صدام، هم در عربستان و هم در بغداد ملاقات‌هایی با امریکایی‌ها داشت و اصرار بر این داشتند که از عراق خارج شود و یادم هست اصرار رجوی را که "یک جایی بهتر ازعراق به من بدهید بعد از من بخواهید بروم" و در آخرین ملاقاتی که من هم حضور داشتم، مامور امریکایی پاسخ داد که ما اول حرکت شما را نظاره می‌کنیم و بعد ارزیابی می‌کنیم و اخم کرد و رفت و حتی اجازه نداد که نفرات سازمان همراهش به فرودگاه بروند. سازمان وارد لیست تروریستی شد نه بخاطر قتل ایرانیان یا عراقی‌ها و نه حتی بخاطر قتل امریکایی‌ها. سازمان مجاهدین خلق وارد لیست دوست و دشمن شد بخاطر ماندن با صدام حسین بعد از این که او از چشم امریکا افتاده بود.

می‌دانید که جورج بوش برای حمله به عراق دو دلیل آورد: یکی سلاح‌های شیمیایی (که پیدا نشد) و دیگری حمایت صدام از تروریسم و از سازمان مجاهدین بطور مشخص نام برد ( که بعدا خودشان آوردند این سازمان را در آلبانی جا دادند!) سازمان مجاهدین خلق از نظر امریکا یک "جماعت" نیست. یک "وسیله" است. وسیله را یک روز در اطاق و یک روز ممکن است در انبار نگه دارند. بعضی اوقات تیزش می‌کنند و بعضی اوقات غلافش می‌کنند. همانطور که گفتم سرویس‌های امریکایی تعریف بسا جامع‌تری از سازمان مجاهدین خلق، مسعود رجوی، مریم عضدانلو و تک تک باقی ماندگان اینها دارند. بخاطر داشته باشید که تک تک نفرات این سازمان بارها و بارها توسط وزارت دفاع آمریکا، وزارت خارجه آن کشور، سازمان سیا و اف.بی.آی بصورت مبسوط تخلیه اطلاعاتی شده‌اند. رجوی و زنش را هم سه چهار دهه از نزدیک دیده‌اند. اینها نیازی به توضیح درمورد ماهیت مجاهدین خلق ندارند. شاید هم به همین دلیل است که تا امروز تعریف مشخص بین‌المللی‌ای برای کلمه "تروریسم" بدست نیامده. یعنی حاضر نیستند تعریفش کنند چون دست بستگی ایجاد می‌کند.

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار