به گزارش «تابناک کرمان»؛ شرم آور است، نه برای جوانان انقلابی و اصولگرايان معتقد به اخلاق و اصلاحطلبهای طرفدار شفافیت که برای شهر کهنمان کرمان، شهری نجیب و قوی که پس از گذشتن از دروازههای تاریخ حالا باید بایستد و تماشا کند که نو کرمانیها و حتی غیرکرمانیها فراتر از هر ایده و اصولی با هم برایش چه نقشهای میکشند و چطور ریش خندش میکنند.
همانها که با یک دستشان به طرف هم مشت گره میکنند، با دست دیگر به دنبال تقسیم غنیمتی هستند که روزی كرمان دل عالم نام داشت.
زمزمههای اتحاد گروه اصلاحطلبهای کارگزاری کرمان با جريان دکتر پورابراهیمی از چندی پیش شنیده میشد. بعد از کشمکشی که بر سر تصاحب مدیریت صنایع مس ایران بین این دو دسته بزرگ اقتصادی مسلط بر شهرمان رخ داده بود این خبر، غیر واقع جلوه میکرد؛ به ویژه بعد از اینکه «علی ربیعی» در مجلس فریاد میزد که رزومهی آقای کهنوجی در دفتر من چه میکند، کمتر کسی میتوانست اینقدر رویاپردازی داشته باشد.
بعد از اینکه همین چند روز پیش دکتر پورابراهیمی طرح استیضاح دکتر ظریف را در مجلس مطرح کرد و درست همانجا که علی ربیعی ایستاده بود و فریاد زده بود از من نمیترسید از عباد هم نمیترسید، ایستاده و فریاد سر داد این پیوند غیرممکنتر هم جلوه میکرد. چطور میشد تصور کرد ته این جار و جنجالهای علنی به همدست پنهانی منجر شود.
حالا عباد هیچ، بالاخره معبودی که وجود دارد، بالاخره ملتی نظارهگر هستند بالاخره پدر شهیدی، دانشجوی معترضی، کرمانی کنکاشگری میپرسد چطور شما با این همه اختلاف، این همه تفاوت ظاهری دیدگاه وقت کباب کردن دل عالم مینشینید و نقشهها میکشید و برادرانه کرمان را تقسیم میکنید، علی الحساب: یکی از شما، یکی ازما!
بیچاره ما، بیچاره بچههای ما، بیچاره کرمان ما شهر بزرگی که حالا بازیچه دارو و دستههایی شده که بیش از هر چیز و بالاتر از هر پیمانی به دنبال قدرت منتهی به ثروت هستند. کرمان نه شهرشان، که دخلشان است و زمانی که بوی به هم ریخته شدن بازی به مشامشان برسد و شمشیر عدالت را نزدیکتر ببینند اصلاحطلب و اصوالگرا، دشمن یا دوست ظریف بودن و... مهم نیست، حفظ «دار و دسته» و منافع در رأس امور قرار میگیرد.
قبلاً نشانههایی از این تفاهم به وقت معاملات اقتصادی دیده بودیم وقتی نشستند و قرار گذاشتند که کوههای تاریخی و خاطره انگیزمان را به کارتلهای مالی واگذار کنند کسی از دو سوی این «دار و دسته ها» اعتراضی نکرد. عدهای از مردم کرمان خود «دست در دست» هم گذاشتند و به دور کوه حلقه زدند تا از آن محافظت کنند با این همه چون به میدان نیامدیم هنوز زورمان به آنها نرسیده که امیدواریم در دوره جدید با تغییر مناسبات قدرت برسد.
رهایی از این بند آسان نیست، منابع مالی فراوان، تأمین منافع گروههای الیت و تأثیرگذار و تقسیم مدیریتها، وارونه جلوه دادن حقیقت کار را بسیار سخت تر کرده است؛ به ویژه در این میانه مسئولیت گروههای مرجع کرمانی بیش از همه است. ریزه منافعی که این گروهها به افراد خاص میرسانند نباید مانع از بیان حقیقت شود اعتماد مردم به گروههای مرجع بیشک سرمایه ارزشمندیست که نباید ارزان به حراج گذاشته شود. در چنین شرایطی اصلاح طلب یا اصولگرا بودن نباید چندان اهمیتی داشته باشد که اینها ثابت کردهاند هیچکدام هم نیستند، طرفدار این ایده یا آن ایده هم بودن اهمیتش را از دست داده است.
الان آنچه مهم و حیاتی است نجات بزرگترین گروگان یعنی کرمان است، شهری غنی وثروتمند که روز به روز مردمش فقیرتر میشود. باید از این دوستان پرسید شما که اقتصاد دان هستید، شما که بخشها بزرگ خصوصی و دولتی را در اختیار دارید، شما که قانونگذار و مجری بوده و هستید و شما که هر روز ثروتمندتر و ثروتمندتر میشوید که به گفته خودتان حقوق نماینده مجلس پول تو جیبی همسرانتان هم نیست، این وثیقههای چندمیلیاردی را چگونه در عرض چند ثانیه تهیه میکنید، چرا ما مردم کرمان روز به روز فقیرتر میشویم چرا شهرمان شهری خاک گرفته و مخروبه شده، چرا نخبهها از شهرمان فرار میکنند و چرا دل عالم این چنین خون است... ما مردم کرمان شاید نفس بریده وخسته باشیم اما در طول تاریخ ثابت کردهایم که فاتحان نباید فریب نجابت و سکوتمان را بخورند، که این شیر پیر خفته هر لحظه ممکن است جوانی آغاز کند، دوباره بایستد و با غرشی، لبخند کشکوئیه - دورون را محو کند.
انتهای پیام/*