کد خبر: ۵۴۵۹۲۹
تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۳۹۶ - ۱۴:۱۲ 31 December 2017

کاهش اعتماد بعنوان مولفه مهم سرمایه اجتماعی می تواند درظرف زمانی و مکانی مختلف، به نحوی متفاوت بروز کند. در ورزش، تکرار تساوی در مسابقه دربی، تردیدپذیر می شود. در هنگام وقوع زلزله، مردم به سلبریتی ها بیش از نهادهای رسمی اعتماد می کنند و با یک جرقه ی اعتراضی طبیعی یا تحریک آمیز، کف خیابان می تواند به عرصه شعاردهی و اعتراض تبدیل شود.

سطح تعارضات سیاسی، بگومگوهای تخریبی و آبروبر، خنثی نمودن یکدیگر و سنگ جلوی پای هم انداختن، بی توجه به آنکه مردم ناظر صحنه تعارضات و رقابت های منفی و اتهام زنی های مکررِ هستند بخوبی نشان می دهد که بخش های مختلف، بجای آنکه همکار و مکمل یکدیگر باشند به نوعی رقابت منفی دچار گردیده اند و در جهت تخریب و خنثی سازی هم عمل می کنند. هم بی اعتمادی را فزونی می بخشند و هم ناکارامدی را باعث می شوند؛ حکایت همان ضرب المثل بر شاخه نشستن و از بن بریدن.

وضعیتی که از آغاز رفتار انتخاباتی و سیاسی محمود احمدی نژاد انرژی مضاعفی گرفت و او در معرض دید میلیون ها نفر پای تلویزیون، شخصیت هایی ریشه دار و وابسته به نظام که اتفاقا رابطه ای نمادین با ساخت سیاسی داشته اند را با شلاق اتهاماتی سنگین بست و پس از آن نیز این خوی تخریب گری، جایگاهی ویژه در عرصه سیاسی و انتخاباتی پیدا کرد.

گرچه ضعف سرمایه اجتماعی در کشور ما سابقه ای تاریخی دارد و با، فرهنگ ایرانی ذاتا اعتمادشکن تلقی شده است، اما بقول دکتر رنانی، وضعیت نهادی و ساختار نهادیِ متاثر از غلبه نهادهای افزونه محور(رانتی و سهم برانه) بر نهادهای تولیدی بوِیژه با توجه به اقتصاد تک محصولی نفتی، باعث گردیده کاهش اعتماد بعنوان مولفه مهم سرمایه اجتماعی بعنوان عامل مهم و مضاعفی در کاهش سرمایه اجتماعی مطرح بشود.

در مناظرات انتخاباتی و رقابت های سیاسی برخی کشورهای جهان اولی، شاهد تحریک عمومی و تضعیف سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی به میزانی که در برخی کشورهای دیگر همانند کشور قابل تامل است، نیستیم.

در جایی که فرهنگ و سابقه تاریخی اعتمادشکنی دارد و بدلیل ضعف کیفیت نهادی و ساختار نهادی، هم دولت بواسطه برعهده گرفتن نقش های مضاعفی چون مدیریت و توزیع منافع حاصل از منابع( بجای تمرکز بر امور حاکمیتی) تضعیف و فساد اقتصادی و آلودگی نظام بروکراتیک را بدنبال داشته و رانت و رابطه، راه پیشرفت شخصی شهروندان می شود، بی اعتمادی دوچندان مردم حاصل می شود. در چنین شرایطی است که دامن زدن به این فضا و اتهام زنی های ضربدری و سبقت رقبای سیاسی برای آبرو بردن از یکدیگر ضربات جبران ناپذیری به سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی وارد می کند.

درست است که کاهش وابستگی به نقت و اصلاح ساختارهای اقتصادی، کاهش تصدی گری های دولت، تقویت عرصه عمومی و نهادهای مدنی ناظرِ آزاد و مستقل و استحکامِ اعمالِ اراده و رای مردم می تواند در درازمدت افزایش سرمایه اجتماعی را بدنبال داشته باشد ولی در کوتاه و میان مدت می توان بیش از این با اعصاب مردم بازی نکرد و به آنان آرامش داد.

می توان تعارضات سیاسی را کاهش داد. مردم، مسئولان قوا، نهادهای سیاسی و حاکمیتی و دولتی و... را در کنار یکدیگر ببینند. اتهام زنی ها فروکش کند و مسئولان با مردم همدلی کنند و این همدلی را نه فقط پشت میکروفن بلکه در همبستگی و رفتار عملی شان به مردم نشان بدهند.

ما به این اعتمادسازی همدلانه برای گذار به بهبود کیفیت نهادی و ساختاری نیاز داریم.

جناح های سیاسی (رسمی و غیررسمی) قدرت باید با درک شرایط حساس اقتصادی و اجتماعی و خارجی کشور، گفتگو را با علم به نگرانی از آسیب های جبران ناپذیر زوال سرمایه اجتماعی آغاز کنند، دولت در ایفای مسئولیت هایش حمایت شود و موفقیت دولت در اجرای برنامه های توسعه، بعنوان راهبرد تقویت نظام و جلوگیری از زوال روزافزون سرمایه اجتماعی تلقی گردد. دولت بیش از همیشه به حمایت نیاز دارد و تقویت نظام امروزه با راهبردی مبتنی بر همدلی رقبای سیاسی ضروری است.

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار