کد خبر: ۱۰۶۸۲۲۶
تاریخ انتشار: ۲۷ شهريور ۱۴۰۱ - ۲۳:۰۳ 18 September 2022

اختصاصی
مینا فراز

طریقه الحسین، قدم برداشتن در راه حسین کوله بارمرا بستم و دوربین و دفتر یادداشت و خودکار و وسایل شخصی خودم رو جمع کردم و سوار ماشین شدم تا به پایانه مرزی چذابه رسیدم.


این گذرگاه مرزی محل خروج زائران اربعین حسینی از کشور جمهوری اسلامی ایران و ورود به کشور عراق است در راه که می آمدم شلوغی جمعیت خودروهایی که حامل زائران بودند و مرز چذابه را برای سفر به کربلای معلی انتخاب کرده بودند به چشم می خورد کاروان مشایه سینه زنان نوحه گویان راهی مرز بودند.

صحنه های دلنشینی بود پیرزنی که کیف کوچکی در دست داشت و آرام آرام عقب جمعیت گام برمی داشت در ذهن خود فکر می کردم چرا با وجود کهولت سن و وضعیت گرمی آب و هوا آزم زیارت اربعین است به راستی این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست او چه شمعی است که عالم همه پروانه اوست.

در گذرگاه مرزی چذابه زمانی که خودروها در پارکینگ ها قرار می گیرند و زائران برای خروج از کشور و بررسی مدارک در گذرگاه حاضر می شوند شلوغی جمعیت چشم ها را به خود خیره کرده بود جمعیت مشتاقان و عاشقان ابی عبدالله در صف برای حضور در پیاده روی اربعین مواکب متعددی در این پایانه مرزی برای خدمت رسانی به زوار برپا شده بود.

امه زینب یا مادر زینب بانویی بود که در حال پخت نان تنوری در یکی از مواکب بود آرام آرام به او نزدیک شده ام به او گفتم خسته نباشید مادر با لبخندی شیرین به من سلام کرد و از من تشکر کرد از او پرسیدند در گرمای هوا اذیت نمی شوید که به پخت نان مشغولی با زبان شیرین عربی به من گفت ای خواهر خدمت به زوار اربعین خستگی ندارد.


هم صحبتی برای با او برایم جالب شد کنار او نشستم از او پرسیدم چه مدت از این کار را انجام میدهید از کی آمده اید او گفت چند روزی است که برای خدمت به زائران اربعین با تنوری که داشتم به اینجا آمدم تا بتوانم به پخت نان بپردازم او که خود هنوز بارگاه ملکوتی امام حسین علیه السلام شاه شهیدان را به چشم ندیده بود گفت با چشمانی منتظر برای رسیدن به کربلا اینجا به زوار خدمت می کنم و از آنها می خواهم برای من دعا کنند تا بتوانم به سفر کربلا بروم.

امه زینب گفت من کنار این تنور به یاد یتیمی رقیه به دل شکسته حضرت زینب به داغ دل رباب و به تشنگی امام حسین فکر می کنم و از خداوند می خواهم توفیق خدمت به زوار امام حسین را تا زمانی که زنده ام از من دریغ نکند.

اشک هایم را پاک کردم به راستی این مادر در گرمای هوا به پختن نان مشغول است عشق به اهل بیت عصمت و طهارت زن و مرد نمیشناسد کمی جلوتر که رفتم خانمی را دیدم که با لباس های مشکی کوله بارش بر دوشش بود وزیر لب با خود زمزمه می کرد و راه میرفت از او پرسیدم عازم کربلا هستید انشالله گفت خدا را شکر بله پس از سالها فراق بالاخره من هم دعوت شدم در پیاده روی کربلا اربعین شرکت کنم.


خانم موسوی گفت: خدا را شاکرم که شیرینی سفر به سوی سید جوانان اهل بهشت نصیبم شد.

آقا سجاد یکی دیگر از زائران پیاده روی اربعین بود زمانی که مهر خروج از کشور در گذرنامه او زده شد چنان با اشتیاق گذرنامه را بالا گرفت گوی مدال قهرمانی در یک مسابقه را بالا برده.

پایانه مرزی چذابه در ماه های محرم و صفر شاهد صحنه های زیبا ست که در تاریخ شاید بی نظیر باشد صحنه حضور خیل عظیم و مشتاقان امام حسین علیه السلام.

برای خدمت کردن نیاز نبود چندان هم از مال دنیا بی نیاز باشی یا پولت از پارو بالا برود جعبه های خرما، دستمال کاغذی ، یا بطری آب معدنی را هم که در دست داشته باشی مهر خادمی اربعین را به پیشانی میخری.

طرف معامله حسین ابن علی (ع) پسر فاطمه زهرا است.

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار